سی و یک سالگی
شبیه به کشف یک حقیقتِ شیرین است
عبور از یک ماجرای نسبتا کهنه!
لمسِ ساحل آفتاب خورده ای بعد از یک آبتنی
آتش بسی بعد از جنگ نهانی سوم! (دهه سوم زندگی)
قلقلکی با انگشت های ظریف یک کودک...
نمای مه زدهی جنگلی انبوه از پشتِ صندلیِ چوبیِ تراسِ طبقهی سی ام
و یک غرورِ آواره و درهم شکسته!
سی و یک سالگی
شبیه به یک در آغوش کشیدنِ دوستانه،
بعد از سالهای بی خبریست.
نزدیک و صمیمی!
درکِ یکبارهی معنیِ شاه بیتِ یک غزل است
نوریست که از روزنهی کوچکی میتابد و اما جهانی را روشن میکند.
احساسِ گرم شدنِ تدریجی انگشتانی سرمازده بعد از یک پیاده روی زمستانی
و شعف حضور یک شعله در شب نشینی شمع
سی و یک سالگی
نقطه عطفیست در قعر نمودار سینوسیِ آرزوها
یافتن محدودهی مجهول در نامعادلهی جوانی
طرح منحنی یک لبخند، بعد از عذرخواهی دو جانبه
پیدا کردنِ یک قافیهی دشوار در ذهنِ آشفتهی شاعر
پایان ظلمِ یک فرمانروای مستبد در کتاب تاریخ
و پاسخ صحیح به سوال نیم نمرهای معلمِ حساب!
برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 44