دست نوشته های جسته گریخته من

ساخت وبلاگ

امکانات وب

همه چیز برات خیلی جدی و مهمه

فکرت رو مشغول میکنه و حاضری کلی براش بحث کنی

حرص میخوری

نگرانی ...

تا اینکه

اولین تار سفید ریش رو میبینی ...

از کتاب : "سی و اَندی سالگی"

+ تاریخ : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲ به قلم : رضـــا |

دست نوشته های جسته گریخته من...
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:47

چطور میشه آدمها رو همونطور که هستندوست داشت؟وقتی باب میل و سلیقه تو نیستن!شاید بشه از دور دوسشون داشت یا بهشون احترام گذاشتولی وقتی رابطه نزدیک باشه،این انتخاب چیزی جز بی احترامی به خودت نیستچون تو نمیتونی و نباید طرفت رو تغییر بدیو اینطوری مجبور میشی دیگه خودت نباشی!به خیال اینکه دیگران رو همونطور که هستن باید دوست داشت،گند میزنی به روان و آسایش و وجود خودت! + تاریخ : ۱۴۰۲/۰۷/۲۳ به قلم : رضـــا | دست نوشته های جسته گریخته من...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:47

سی و یک سالگیشبیه به کشف یک حقیقتِ شیرین استعبور از یک ماجرای نسبتا کهنه!لمسِ ساحل آفتاب خورده ای بعد از یک آبتنیآتش بسی بعد از جنگ نهانی سوم! (دهه سوم زندگی)قلقلکی با انگشت های ظریف یک کودک...نمای مه زده‌ی جنگلی انبوه از پشتِ صندلیِ چوبیِ تراسِ طبقه‌ی سی امو یک غرورِ آواره و درهم شکسته!سی و یک سالگیشبیه به یک در آغوش کشیدنِ دوستانه،بعد از سالهای بی خبریست.نزدیک و صمیمی!درکِ یکباره‌ی معنیِ شاه بیتِ یک غزل استنوریست که از روزنه‌‌ی کوچکی میتابد و اما جهانی را روشن میکند.احساسِ گرم شدنِ تدریجی انگشتانی سرمازده بعد از یک پیاده روی زمستانیو شعف حضور یک شعله در شب نشینی شمعسی و یک سالگینقطه عطفیست در قعر نمودار سینوسیِ آرزوهایافتن محدوده‌ی مجهول در نامعادله‌ی جوانیطرح منحنی یک لبخند، بعد از عذرخواهی دو جانبهپیدا کردنِ یک قافیه‌ی دشوار در ذهنِ آشفته‌ی شاعرپایان ظلمِ یک فرمانروای مستبد در کتاب تاریخو پاسخ صحیح به سوال نیم نمره‌ای معلمِ حساب! + تاریخ : ۱۴۰۲/۰۵/۲۸ به قلم : رضـــا | دست نوشته های جسته گریخته من...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 13:40

"خشم" تو نگاه اول کلمه و حس قشنگی نیست.کسی از آدمای خشمگین خوشش نمیاد اما آیا واقعا خشم همیشه بَده؟بنظرم نه!خیلی وقتا میتونه اتفاقا سازنده باشه. میتونه بهت انگیزه بده. توان و نیرویی بده که بتونی کارهایی رو انجام بدی یا تصمیماتی رو بگیری که شاید تو مود و حالت عادی هیچوقت از پسشون برنیای! یا حداقل فکر کنی که از پسشون برنمیای.درمورد خودم، بارها خشم بهم کمک کرده که انتخاب هایی کنم و تغییراتی ایجاد کنم که باعث رشد بشه. البته نه اینکه موقع خشم تصمیم بگیرم. اینکه کاملا اشتباهه!منظورم زمانیه که خصوصا از خودت، از گذشته و رفتارای پیشین خودت خشمگینی و واقعا نمیتونی ادامه اون روند و رفتارو تحمل کنی و این خشم از خودت باعث میشه به خودت بیای و تصمیم بزرگی بگیری.البته امشب هم که اینو نوشتم کمی درگیر همین حس خشم بودم. احساس میکنم تغییراتی باید اتفاق بیفته که سرچشمه و استارتش از همینجا میتونه باشه.به کمک همین حس! + تاریخ : ۱۴۰۲/۰۵/۰۱ به قلم : رضـــا | دست نوشته های جسته گریخته من...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 17:49

بعد از تو دیگــر،

هیچ نیامدنی مرا دلواپس،

هیچ آمـدنی مـرا دلخـوش،

هیچ مانــدنی مـرا دلبسته،

و هیچ رفتنی، دل‌زده‌ام نکـــرد...
.
.
پ ن: شبیه به سـوت قطار
در ذهن آخـرین مسافــری
که فقط اندکی دیــر به ایستگاه رسید
و هیچکس
از شیشه‌ی غبار آلود واگن آخـــر
برایش دستی تکان نداد...

+ تاریخ : ۱۴۰۲/۰۳/۲۹ به قلم : رضـــا |

دست نوشته های جسته گریخته من...
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:41

دنیا را بگرد!هرگز کسی به شیوه‌ی من،به اندازه‌ی من،و به مانندِ مندوستت نخواهد داشت...نگاهت نخواهت کرد...و دیوانه‌ات نخواهد بود!زمین را بگرد!تنها زمین را، بگردهرگز کسی برای بلندپروازی‌هایت آسمان نخواهد شدو تنها، زمین را بگرد!کسی شانه به شانه ‌‌ات نخواهد آمد...خسته اگر شدی،بر کهنه خیالی تکیه وخاطره ای دود کن!بگذار لبخندی مرور شود... + تاریخ : ۱۴۰۲/۰۴/۲۴ به قلم : رضـــا | دست نوشته های جسته گریخته من...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:41

13 ساله این وبلاگو مینویسم. تیر امسال شد ۱۳سال!

درواقع وقتی اینجا شروع کردم به نوشتن،

هنوز یسریایی که الان تو این فضا هستن

به دنیا نیومده بودن...

فاعک!

+ تاریخ : ۱۴۰۲/۰۴/۲۸ به قلم : رضـــا |

دست نوشته های جسته گریخته من...
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:41

همیشه حصــاری از واژه ها اطراف ذهنت وجـود داره ...
و وظیفهء تو اینه که
"مصلحت" رو از بیـن
"شاید" ، "گاهی" و "امـا"ها
پیــدا کنی !
------------------------------------------
در عجبـم که "مـن" تا این حـد واژهء دشواری بود که هیچکس نفهمیـدش !

دست نوشته های جسته گریخته من...
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 18:18

ما تدبیـــر نکردیم

ما که معشوقِمان را پنهان،
احساسِمان را سـرکوب،
بوسه هامان را تایپ،
غـرورمان را حفظ،
دوستت دارم ها را انبار،
عزیزم گفتن هارا سانسـور،
و دلتنگی هامان را دود کردیم ؛

ما تدبیــــر نکردیم
ما اشتباه کردیم
ما ترسیــدیم . . .

+ تاریخ : ۱۴۰۲/۰۱/۲۵ به قلم : رضـــا |

دست نوشته های جسته گریخته من...
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 18:18

کسی برای دلسردی‌های ما چای نریخت

برای بی‌خوابی‌هامان لالایی نخواند،

برای دلتنگی‌هامان آواز نشد،

برای رقص‌هامان ساز نزد،

برای بودنمان دلیل نیاورد،

و برای رفتنمان نگریست...

+ تاریخ : ۱۴۰۲/۰۱/۰۹ به قلم : رضـــا |

دست نوشته های جسته گریخته من...
ما را در سایت دست نوشته های جسته گریخته من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1402 ساعت: 12:20